«هناس»؛ روایت دراماتیک از زندگی شهید داریوش رضایی نژاد روی پرده سینما
تاریخ انتشار: ۲۳ مرداد ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۵۷۴۳۶۰۶
نقدی درباره فیلم«هناس» ساخته حسین دارابی که روایتی دراماتیک از زندگی شهید داریوش رضایینزاد (یکی از شهدای هستهای) را روی پرده سینما آورده است.
اینکه فیلمی با محوریت یکی از قهرمانان جامعه که جانش را در جوانی و در راه هدفش داده ساخته شود تا مخاطبان از زوایای پنهان و پیدای زندگی اجتماعی، خانوادگی و شغلیاش اطلاعات بیشتری کسب کنند بهخودی خود حاوی ارزشهای بسیار است و زمانی این احترام اولیه چند برابر میشود که پی میبریم این قهرمان شهید، داریوش رضایینژاد است که ۱۰ سال اخیر همواره با کممهری و سکوت رسانهای مواجه شده و محروم از چهرهسازیهای مرسوم، مانور چندانی روی شخصیت، دستاوردها و چگونگی ترورش صورت نگرفته است و بخش زیادی از مخاطبان برای نخستین بار اسمش را شنیده و دنبال اطلاعاتی در کم و کیف زندگیاش باشند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
فیلمساز با پخش صدای استادشجریان در خلوت شبانه خانواده، به این تفاوت نگرش با سایر همکارانش تأکید بیشتری میکند ولی سرگشتگی کارگردان در انتخاب نوع مواجهه با داستان تبدیل به پاشنه آشیل فیلم میشود و مخاطب نمیداند که آیا قرار است با یک تریلر جاسوسی- امنیتی طرف باشد یا یک فیلم روانشناختی در مورد ترسها و تنهاییهای یک زن.درحالیکه اگر هر کدام از این دو دیدگاه را انتخاب کرده بود و بهصورت مستقل تمام تلاش خود را در پیشبرد و تشدید آن وجه بهکار میبست در انتها با فیلم بهتری مواجه میشدیم!
اینکه یک زن نگران از هم پاشیدن کانون خانواده آن هم بهخاطر حذف فیزیکی همسر دانشمندش باشد که حتی افراد متنفع از آن دانش هم روی چندان گشادهای برایش نشان نمیدهند میتوانست دلیل قانعکننده اضطرابها، کابوسهای شبانه، ترسها و تردیدهای روزانهاش باشد و بهطور طبیعی از همسرش بخواهد که خود را در همان چارچوب «مرد خوب بودن» حفظ کند و آینده کودک خردسالش بیشتر از آینده دیگران برایش دارای اهمیت باشد و سودای «انسان خوب بودن» را از سر بیرون کند اما بهدلیل آنکه تمام این دودلیها و تلاشهای زن در منع همسر از ادامه کار پرخطر در سطح برگزار میشود، سریالهای کم اثر تلویزیون را تداعی کرده و مانع از آن میشود که مخاطب درگیر آرمانها و اهداف بزرگ داریوش و تقابلش با امنیت جانیاش شده و در لحظه لحظه فیلم نفسش بند بیاید.
جزئیات جدید و دردناک از شهادت داریوش رضایینژاد
از طرف دیگر کارگردان در انتخاب ۲ بازیگر اصلی سعی کرده، به نزدیکترین و قابل دسترسترین گزینهها اکتفا کند غافل از اینکه این دو بازیگر بهدلیل اختلاف سنی با همدیگر -و حتی نقشها- نه از لحاظ فیزیکی تطابقی بهعنوان زن و شوهر دارند و نه شیمی ارتباطشان آنچنان پذیرفتنی و قابل باور است که بتوان چشم بر سایر نقصان بست.
مریلا زارعی در چند سال گذشته در قالب زنان میانسال کلیشه شده و دلیل کافی برای پس زدن مخاطب میتواند داشته باشد حالا اگر این نقش ۲۰سال از سن واقعی زارعی هم کمتر باشد دیگر با هیچ گریمی نمیتوان این مقبولیت را به ذهن مخاطب القا کرد. بازیگری که ۷ سال قبل در بادیگارد در نقش همسر محافظی در حال بازنشستگی را ایفا کرده بود و شباهت شدیدی به این نقش داشت حالا به سختی بتوان او را با همان گریم در نقش خانمی ۲۵-۳۰ ساله باور کرد.
از آن سو بهروز شعیبی هم که با آن چهره معصوم در نقش انقلابی کلیشه شده، آورده جدید چندانی برای نقش داریوش ندارد و شاید اگر کارگردان دایره انتخابهایش را کمی گسترده میکرد یا پیه ریسک را به تن میمالید و از بازیگرانی بینام و نشانتر سود میجست و ساختار بدیعتری برمیگزید تا روایت کمی هم جنبه مستندگونه بهخود بگیرد نتیجه کار بسیار پذیرفتنیتر میشد.
تجربهای که محمد حسین مهدویان در فیلم چهرهنگارانه «ایستاده در غبار» از سر گذراند و به ماندگار شدن فیلم و بازیگر انجامید. هناس که قرار است یک بیوگرافی از ماههای آخر زندگی داریوش رضایینژاد باشد با تمرکز بیش از حد روی پنهانکاریهای کودکانه شهره (همسرش) در مورد دستکم گرفتن مخاطرات و تهدیدات گروههای ترور و اطلاع ندادنش به ارگانهای ذیربط و کارآگاه بازی و سعی در مقابله تک نفره، هم در واقعیت پروژه ترور داریوش را تسریع میکند و هم در فیلم باعث ناشناخته ماندن و مظلومیت مضاعف قهرمانی میشود که قرار بود تندیسی زیبا، شکیل و هنرمندانه در تجلیل از دانش، ابداعات و شخصیت ملیاش باشد و شیوه زندگیاش بهعنوان کسی که زندگی شخصی خود را فدای رفاه نسلهای آینده میکند الگوی آیندگان معرفی شود.
واقعیتش این است که مخاطب حتی پس از تماشای فیلم هم چندان از کارهای داریوش سر درنمیآورد و حتی سازمان انرژی اتمی تصویر شده هم در فیلم شبیه محله برو بیاست که خانواده کارمندان آزادانه میآیند و سری به همسر میزنند و کودکانشان در اتاقها ولو هستند درحالیکه اداراتی بهمراتب با درجه امنیتی پایینتر هرگونه ورود و خروج افراد، غیراز پرسنل اداری -آن هم همواره با مجوز- را اکیداً ممنوع کردهاند.
داریوش تصویر شده در فیلم جوانی باهوش، آرام و خانواده دوست است که مخاطب از جایگاه واقعیاش در سازمان و میزان تأثیرگذاریش در پروژههای بزرگ اطلاع چندانی ندارد و حتی همان کنار گذاشتنهای آسان توسط مقامات بالادست هم کدهایی در مورد شخصیت اداری نه چندان مهماش میدهد درحالیکه واقعیت حتما اینگونه نبوده که باعث شده نقشه ترور و انجام آن توسط سرویسهای جاسوسی بیگانه صورت گرفته باشد.
افزون بر آن حتی دستهبندی سیاسی جامعه، داخل سازمان و تقابلهای خارجی را هم نمیتواند با شفافیت بیان کند و ایستادن در میانه را راهحلی برای در نغلتیدن به بازیهای جناحی میپندارد و به یک زبان الکن در روایت میرسد که کمتر مخاطبی را اقناع میکند.
فیلم تمام تلاش خویش را در وفاداری به خاطرات همسر داریوش مبذول کرده و انگار حتی سازمان پیچیده را هم از زاویه دید خاطرات خانم شهره پیرانی میبینیم و همین امر باعث شده تا فیلمنامهنویس در شکل دادن درام صرفاً به وقایع تاریخی نقل شده رجوع کند و از دخالت دادن اتفاقات غیرواقعی به متن پرهیز کند و عینیت راوی را به ذهنیت خود ترجیح میدهد و همین امر فیلم را بیشتر به سانتیمانتالیسم سطحی نزدیک کرده است تا درامی محکم و استوار برای روایت رخدادی بهشدت هولناک که مخاطب از سرانجام آن باخبر است و فیلمساز برای تا پایان نشاندن مخاطب روی صندلی، باید که انرژی دوچندانی بهکار بگیرد که البته نمیگیرد.
منبع: ایران اکونومیست
کلیدواژه: داریوش رضایی نژاد
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت iraneconomist.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایران اکونومیست» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۵۷۴۳۶۰۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
مستندی نیمساعته که ساختش ۱۶ سال زمان برد
مستندی نیمساعته که ساختش ۱۶ سال زمان برده به سوالهای ثابتی که پدری هر سال در روز تولد دخترش از او پرسیده اختصاص دارد. دختر از کودکی به جوانی میرسد و هر سال با این سوالات پدر مواجه میشود.
به گزارش همشهری آنلاین، این ۴ مستند در ۴ ژانر مختلف تماشاگر را با جنبههایی از جنگ، روابط انسانی، سینما و قتل و مرگ آشنا میکند که در یک کلام میتوان آنها را چهار پرده مختلف از زندگی دانست.
آنها نباید پیر شوند
کارگردان: پیتر جکسون
سال ساخت: ۲۰۱۸
این فیلم با استفاده از فیلمهای اصلی گرفتهشده از جنگ جهانی اول، محفوظ در آرشیو موزه سلطنتی جنگ که بیشترشان تاکنون دیده نشدهاند، به همراه صداهای ضبطشده توسط بیبیسی و مصاحبههای آیدبلیوام که از بریتانیاییهای حاضر در نبرد گرفته شده، ساخته شده است. بیشتر این فیلمها رنگی شده و با استفاده ابزارها و تکنیکهای مدرن تبدیل شدهاند و برای اثرگذاری بیشتر و هرچه نزدیکتر شدن به تجربه واقعی سربازان از نبرد، از جلوههای صوتی و صداپیشه در آن بهره برده شده است. سازندگان فیلم ۶۰۰ ساعت مصاحبه با ۲۰۰ کهنهسرباز و ۱۰۰ ساعت فیلم ویدئویی اصلی را برای ساخت فیلم بازبینی و بررسی کردند.
یکسال را چطور اندازه میگیرید؟
کارگردان: جِی روزنبلات
سال ساخت: ۲۰۲۱
این مستند درباره رابطه یک پدر و دخترش به وسیله فیلمهای خانگی است. پدر هر سال در روز تولد دخترش از او فیلم میگیرد و سوالات یکسانی میکند. دختر از طفلی نوپا به زنی جوان با همه زیبایی و مراحل ناخوشایندش در این میانه تبدیل میشود در حالی که رابطه پدر و دختر با تمام پیچیدگیهایش تکامل مییابد. پدر تولدهای دختر را از ۲ سالگی تا ۱۸ سالگی با دوربین ثبت کرده و از آن مستندی ساخته که تماشاگر را به اندیشیدن درباره زندگی خودش وامیدارد. ساخت این فیلم نیمساعته که در مراسم اسکار نودوپنجم نامزد جایزه بهترین مستند کوتاه بود، ۱۶ سال زمان برده.
کینگ بر پرده سینما
کارگردان: دافنه بایویر
سال ساخت: ۲۰۲۲
استیفن کینگ پادشاه داستاننویسانی است که آثارشان از صفحات کاغذی به پرده نقرهای سینما رسیده است. حتی کارگردان سختگیری مثل استنلی کوبریک هم از یکی از داستانهای کینگ اقتباس کرد و فیلم درخشان «درخشش» را بر اساس کتابی از کینگ به همین نام ساخت؛ هرچند کینگ هر جا که فرصتش را پیدا کرده، نارضایتی خودش را از اقتباس کوبریک اعلام کرده و هیچ خودش را در محذورات قرار نداده که خیلی رُک و علنی فیلم کوبریک را نکوبد. از سال ۱۹۷۶ تاکنون بیش از پنجاه کارگردان از آثار این نویسنده اقتباس کردهاند. این مستند به بررسی آثار این کارگردانان، اقتباسها و منابع آنها میپردازد.
قاتل هیلساید: شیطان در لباس مبدل
کارگردان: الکسا دانر
سال ساخت: ۲۰۲۲
اعمال آدم همیشه دنبال آدم میروند. هرقدر هم کسی بخواهد از کارهایی که کرده و تاثیرات مخربی که روی زندگی دیگران داشته دوری کند و خیال کند که نتیجه اعمالش دور از او باقی میماند، کسانی هستند که واقعیت را فراموش نمیکنند. «قاتل هیلساید» درباره قاتلی سریالی به نام کنت بیانچی است که فکر نمیکرد بابت کارهایش محاکمه شود. ویدئوهای به جای مانده از ماههای منتهی به دستگیری وی در این مستند استفاده شده که روانشناسی جالبی نه صرفا از ذهن یک قاتل زنجیرهای، بلکه از ذهن آدمی است که خود را محق به انجام هر کاری میداند، اما ذهن بسته و دیکتاتورمآبش اجازه نمیدهد بفهمد که بالاخره کابوس مجازات به سراغش میآید.