Web Analytics Made Easy - Statcounter

شهره پیرانی همسر شهید داریوش رضایی‌نژاد نوشت: جعبه‌ کادوی آبی‌نفتی کوچکی را که با روبان آبی آسمانی بسته شده سمت من می‌گیری. می‌گویی روزت مبارک. شوک می‌شوم انتظار نداشتم!

به گزارش قدس آنلاین، همزمان با سالروز ولادت دخت نبی اکرم(ص) فاطمه زهرا (س) و روز زن و مادر، شهره پیرانی همسر شهید داریوش رضایی‌نژاد به بیان خاطره‌ای از اولین و آخرین هدیه روز زن از  سوی همسرش اشاره کرد که در ادامه می‌خوانیم:

با زینب و امین مرکز خرید گلستان میدان هروی رفته‌ایم.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

من و زینب جلوتر از شما حرکت می‌کنیم. جلوی مغازه سنگ‌فروشی چشمم به سرویس یاقوت کبود خیره می‌شود. خیلی خاص است. کاملاً منطبق بر سلیقه من است. به زینب می‌گویم: برویم قیمت را بپرسم. از فروشنده می‌پرسم. قیمت معادل شش گرم طلا است.

به زینب می‌گویم دوستش دارم، ولی الان شرایط ما طوری نیست بخواهم از این خرج‌ها بکنم. بر می‌گردم که از فروشگاه خارج شویم. تو را پشت سرمان می‌بینم. چیزی نمی‌گویی.

چند هفته می‌گذرد

روز زن است. آخرین روز زن. تو که اساساً تولد و مناسبت‌های مربوط به من را فراموش می‌کنی. البته دلیل هم دارد من این روزها و مناسبت‌ها برایم مهم نیست. کل روزهای زندگیم به من شخصیت داده‌ای. چه هدیه‌ای بالاتر از این برای یک زن که برای همسرش اولویت باشد. از محل کار به خانه برگشته‌ایم.

به گزارش گروه حماسه و مقاومت خبرگزاری فارس، همزمان با سالروز ولادت دخت نبی اکرم(ص) فاطمه زهرا (س) و روز زن و مادر، شهره پیرانی همسر شهید داریوش رضایی‌نژاد به بیان خاطره‌ای از اولین و آخرین هدیه روز زن از  سوی همسرش اشاره کرد که در ادامه می‌خوانیم:

با زینب و امین مرکز خرید گلستان میدان هروی رفته‌ایم. من و زینب جلوتر از شما حرکت می‌کنیم. جلوی مغازه سنگ‌فروشی چشمم به سرویس یاقوت کبود خیره می‌شود. خیلی خاص است. کاملاً منطبق بر سلیقه من است. به زینب می‌گویم: برویم قیمت را بپرسم. از فروشنده می‌پرسم. قیمت معادل شش گرم طلا است.

به زینب می‌گویم دوستش دارم، ولی الان شرایط ما طوری نیست بخواهم از این خرج‌ها بکنم. بر می‌گردم که از فروشگاه خارج شویم. تو را پشت سرمان می‌بینم. چیزی نمی‌گویی.

چند هفته می‌گذرد

روز زن است. آخرین روز زن. تو که اساساً تولد و مناسبت‌های مربوط به من را فراموش می‌کنی. البته دلیل هم دارد من این روزها و مناسبت‌ها برایم مهم نیست. کل روزهای زندگیم به من شخصیت داده‌ای. چه هدیه‌ای بالاتر از این برای یک زن که برای همسرش اولویت باشد. از محل کار به خانه برگشته‌ایم.

گفتنی است؛شهید داریوش رضایی‌نژاد، سومین شهید هسته‌ای کشورمان در سال ۱۳۵۶ در شهرستان آبدانان از توابع استان ایلام در خانواده مذهبی به دنیا آمد. او در یک حادثه تروریستی در اول مردادماه سال ۱۳۹۰ در تهران در مقابل دیدگان همسرش (شهره پیرانی) و فرزند خردسالش (آرمیتا) توسط تروریست‌های رژیم صهیونیستی به ضرب گلوله به شهادت رسید. مزار این شهید در گلزار شهدای شهرستان آبدانان استان ایلام قرار دارد.

منبع: فارس

منبع: قدس آنلاین

کلیدواژه: شهره پیرانی زینب می گویم شهید داریوش شهره پیرانی مناسبت ها رضایی نژاد روز زن

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.qudsonline.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «قدس آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۴۲۰۳۸۳۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

اولین فرمانده گردان در تیپ ۲۷ محمدرسول الله (ص) که بود؟

به گزارش خبرنگار فرهنگ و جامعه خبرگزاری علم و فناوری آنا، سردار سید علیرضا ربیعی به یاد دارد که وقتی هنوز تیپ ۲۷ تشکیل نشده بود و حاج احمد متوسلیان و یارانش در کردستان حضور داشتند، یک روز جمعی از پیشمرگان مسلمان کرد را می‌بیند که از توان جسمی یک رزمنده به وجد آمده بودند. خودش را به جمع پیشمرگان می‌رساند و می‌شنود که آنها از رزمنده‌ای به نام «حسین قجه ای» تعریف می‌کنند.

ربیعی می‌گوید: یک جمعی از نیرون‌های پیشمرگ مسلمان کرد را از روانسر فرستاده بودیم تا کمک حال نیرو‌های خودی در ارتفاعات دزلی باشند. آنجا درگیری رخ داده و تعدادی از بچه‌های ما شهید و مجروح شده بودند. پیشمرگ‌ها که رفتند و برگشتند، همگی از موضوعی تعجب کرده بودند. علت این حالت شان را پرسیدم، یکی از آنها گفت: «در دزلی دو نفر از رزمنده‌ها شهید شده بودند. آنجا ارتفاعاتی دارد که نه کسی می‌تواند بالا برود و نه کسی می‌تواند پایین بیاید. یک همچین وضعیت صعب العبوری دارد. اما همان جا دیدیم یک رزمنده ریز نقش به نام "حسین قجه ای" پیکر دو شهید را یکی روی این دوش و دیگری را روی دوش دیگرش انداخته و دارد از دزلی پایین می‌آورد. تعجب کردیم ما که زاده و بزرگ شده محیط کوهستان هستیم، چنین توانی نداریم. آن وقت این جوان چطور می‌تواند چنین قوتی داشته باشد؟»

*پهلوان ریز نقش

حسین قجه‌ای متولد سال ۳۷ در زرین شهر اصفهان و ساحل زاینده رود بود. از نوجوانی به رشته کشتی پرداخته و مقام‌هایی هم کسب کرده بود. (قهرمانی کشتی جوانان کشور یکی از همین عناوین بود) ریزاندام، اما بسیار قوی بنیه بود و سال‌ها حضور در گود کشتی، تن و جسمش را به غایت ورزیده کرده بود. او پهلوانی بود که از گود کشتی به اوج پرکشید و روی جاده اهواز- خرمشهر، آسمانی شد.

شهید همدانی در خصوص شهید قجه‌ای می‌گوید: «وقتی برای اولین بار او را دیدم، از گوش‌های شکسته و تن ورزیده اش متوجه شدم که کشتی گیر است... بچه‌های گردانش او را خیلی دوست داشتند. مدام مثل یک دسته پروانه، دور حسین قجه‌ای می‌چرخیدند و می‌گفتند برادر قجه‌ای تو را به خدا مواظب خودت باش، چرا این‌قدر جلو می‌آیی؟ برادر قجه‌ای، لازم نیست شما آر پی جی دست بگیری، پس ما چه کاره‌ایم؟ برادر قجه‌ای، دیدی چطور بعثی‌ها را عقب زدیم؟ اگر باز جلو بیایند، به یاری خدا، بیچاره‌شان می‌کنیم».

همین دل قرص و نترس حسین قجه‌ای بود که سرش را روی جاده اهواز- خرمشهر به باد داد! او و گردانش در مرحله اول عملیات الی بیت المقدس روی این جاده غوغا کرده بودند. حسین روز شهادتش آن قدر آر. پی. چی زده بود که از گوش‌های شکسته اش خون می‌آمد. در لحظات آخر وقتی که می‌خواست رخ به رخ یک تانک، آر. پی. چی شلیک کند، همزمان تانک نیز به سمت او شلیک کرده بود. گلوله تانک درست کنار حسین منفجر شده و تنش را کاملا سوزانده بود. به قول یکی از همرزمانش که با پیکر او رو به رو شده بود، جای سالمی در تن حسین باقی نمانده بود.

*تیپ ۲۷ محمدرسول الله (ص)

زمانی که حاج احمد متوسلیان و حاج محمد ابراهیم همت از کردستان به دوکوهه آمدند تا تیپ ۲۷ محمدرسول الله (ص) را به همراه سرداران شهیدی، چون محمود شهبازی و حسین همدانی تشکیل بدهند، برای اولین گردانی که قرار بود در این تیپ شکل بگیرد، حاج احمد متوسلیان سراغ حسین قجه‌ای رفت و او را به عنوان فرمانده اولین گردان انتخاب کرد. نام حسین قجه‌ای در تیپ محمدرسول الله (ص) با گردان سلمان عجین شده بود. او با همین گردان وارد عملیات فتح المبین شد و دو گروهانش را فرستاد تا در اولین شب عملیات، توپخانه دشمن را روی تپه‌های علی گره زد به صورت سالم تصرف کنند. روی آن تپه ها، دو گروه از توپخانه‌های دشمن قرار داشتند که یک گروه را نیرو‌های حسین قجه‌ای و گروه دوم را نیرو‌های گردان حبیب به فرماندهی شهید محسن وزوایی تصرف کردند.

*پهلوانی از کشتی تا رزم

در مورد پهلوانی‌های فرمانده گردان سلمان روایت‌های بسیاری شده است. یکی از دوستان شهید از دورانی که هنوز حسین مشغول ورزش کشتی بود، تعریف می‌کند: روز مسابقه، حسین یکی دو تا کشتی گرفت و هنگام استراحت گفت: یک مأموریت فوری دارم. رفت و هنوز مسابقه بعدی شروع نشده برگشت. کنجکاو شدم که در حین مسابقه چه کار مهمی پیش آمده، طاقت نیاوردم و جریان را پرسیدم. گفت: یک خواهر دارم که مشکل جسمی دارد. باید دو، سه ساعت یکبار سری به او بزنم. گفتم: مگر پدر و مادرت نیستند؟ گفت چرا، اما خواهرم بیشتر به من وابسته است و من کار‌های او را انجام می‌دهم».

انتهای پیام/

دیگر خبرها

  • اصفهان؛ میزبان اولین کنفرانس بین‌المللی علوم و فنون هسته‌ای
  • پیک موتوری برقی در راه بازار تهران
  • مدیرکل آژانس بین‌المللی انرژی اتمی به اصفهان می‌آید
  • برگزاری اولین کنفرانس بین‌المللی هسته‌ای نشان از بلوغ فناوری هسته‌ای ایران است
  • از اولین کنفرانس بین المللی علوم و فنون هسته ای در اصفهان چه می دانیم؟/ رافائل گروسی؛ مهمان ویژه ایران در «نصف جهان»
  • انتشار متن نامه شهید سردار زاهدی به رهبری
  • انتشار متن نامه شهید سردار زاهدی به رهبری/ شهید زاهدی چه هدیه‌ای تقدیم رهبر انقلاب کرد؟
  • ماجرای هدیه و نامه شهید زاهدی به رهبر انقلاب چه بود؟
  • اولین فرمانده گردان در تیپ ۲۷ محمدرسول الله (ص) که بود؟
  • اجلاسیه شهدا در گراش